بهانه ای برای گریه

ساخت وبلاگ

هوالصبور

السلام علیک یااباصالح

دلم می خوادامشب برم روایوون بشینم زیرنور ماه درهمقدمی درختان سفیدپوش حیاط

دلم می خوادبرای تموم ادمها وچیزهایی که ازدست دادم گریه کننم

گاهی وقتاگریه ازحجم سنگین بغض روی سینه کم میکنه

دلم می خوادگریه  کنم حتی برای علی

دیروز اولش که فهمیدم ...درحقیقت نفهمیدم

بعدش  یادهمه ی خاطره ها افتادم

ماهمیشه به علی می خندیدیم برامون بزرگترین تفریح بود

بزرگتر که شدیم بودنش روزهامونوسخت میکرد

امابعدش براش دل سوزوندیم. ازدیروزیه جوردیگه دلمومی سوزونه امانمیدونم چرا جلوی اشکهامومیگیرم.

بعضی غمها اونقدرقلب آدم روفشارمیدن کهانگارجون آدم می خوادازچشماش دربیاد.

همه ی اشکهایی که ازدردمی ریزیم تلخ نیستندبعضی هاشون مثل آب روآتیشن

نمیدونم خدا

امامیدونم توقابل انکارنیستی عزیزم

توخدای تمام لحظه های تلخ وشیرین منی

عقل ناقصم ازدرک کنه  ذاتت عاجزاست امامیدانم توخدایی این را بارهابه من ثابت کرده ای

چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 107 تاريخ : جمعه 8 فروردين 1399 ساعت: 6:31