چقدرصبورشده ام

ساخت وبلاگ
هوالصبورالسلام علیک یااباصالحآدمهایی که واردزندگی مامیشن لزوما آدمهای اشتباهی نیستندمن می خوام اعتراف کنم اوناخلیفه اللهند.درسته که گاهی وقتاخیلی اشتباه دارنداما وقتی بزرگترمیشیم تازه می‌فهمیم بودن اون آدمهاچقدرتوزندگی به رشد وبزرگترشدنمون کمک کرد.من ازخیلی هاتواین فضای مجازی رنجیدم چون آدم حساسی بودم امابخشیدمشون وازخداوندعزیزبرای خودم واوناطلب رحمت ومغفرت میکنم.بعضی آدمهاتوزندگیمون واقعا فرشته ی نجاتندوماتادرکنارشون داریم قدرشونونمیدونیم ...دیشب دوباره خواب دیدم رفتم دانشگاه باخودم گفتم ایندفعه فرق میکنه بایدبایکی دوست بشم که رفیقم بشهتابتونم توبرنامه های فرهنگی دانشگاه شرکت کنمخواب دیدم هر روزصبح زود توی دانشگاه دعای ندبه برگزارمیشه ومن مصمم شدم شرکت کنمخوابهاحجت نیستندولی گاهی تنبیه وگاه تلنگرنددوستان عزیز بخاطرهمه چیزممنونم + نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۳ ساعت 7:27 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...ادامه مطلب
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 8 تاريخ : جمعه 25 خرداد 1403 ساعت: 15:49

هوالصبورالسلام علیک یااباصالحکل نفس ذائقه الموت...ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموات بل احیاء عندربهم یرزقونسفر آخرت حق است چه بامرگ باشدکه باشهادت اماضایعه ی ازدست دادن علماثلمه ای جبران ناپذیراست.دلم گرفته است وهی اشکهایم جاری می شودمی دانم که بعضی هایابهتربگویم خیلی ها ازاینکه اشک مادرآمده خوشحال شده اند .گریه دردی ازمادوانمی کندفقط تسکینی ست بر روح زخم خورده ی ماگاهی خوابهای ماتعبیرمی شود همان خوابهایی که سرسری ازکارشان میگذریم ... + نوشته شده در دوشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 23:22 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...ادامه مطلب
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 9 خرداد 1403 ساعت: 14:01

هوالصبورالسلام علیک یااباصالحامشب گنجهارو روی دستها بردیم وزیرخاک پنهان کردیمدنیابا ازدست دادن چنین آدمهای بزرگی متوقف نمیشه امامرگ چنین آدمهای عزیزی ضایعه ی بزرگیست.زمستون میره وروسیاهی واسه زغال میمونهرئیس جمهورعزیزوزیرخارجه ی بادرایتاستاندارانقلابی ودلسوزامام جمعه ی مردمی ودوست داشتنیخلبان‌های تیزپرومهندس عزیزفنیومسئول تیم حفاظتییادتون تاابدتوی قلبهای مامی ماند + نوشته شده در پنجشنبه سوم خرداد ۱۴۰۳ ساعت 21:40 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...ادامه مطلب
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 9 خرداد 1403 ساعت: 14:01

هوالصبور

السلام علیک یا اباصالح

یدالله فوق ایدیهم:دست خدابالای دستهاست

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 22:22 توسط مجنون  | 

چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 11:44

هوالصبورالسلام علیک یااباصالحاین روزها یه عده خیلی ترسیدند یه عده باکلی ذوق جشن وپایکوبی می‌کنند.به عده هم مثل همیشه آب به آسیاب دشمن می ریزنداما میخوام بگم درسته که جنگ چیزقشنگی نیست اماخداوندمهربان هم توقرآن کریم فرموده یه جاهایی باید بجنگی این اجتناب ناپذیرهاماخداوعده داره اگه در راهش ثابت قدم باشیم پیروزیم ومن اعتقاد دارم فقط با سلاح ایمان وتوکل به خداونداست که آدم راجسوربه جنگ یادفاع میشهواین یعنی پیروزی حق علیه جبهه ی کفر خداوندتوقرآنش وعده های زیادی داده که الان یکی یکی داره برای مؤمنان محقق میشه.یه ضرب المثلی هست که میگه زمستون میره روسیاهی واسه زغال میمونهتاریخ پرازعبرتهچیزی که اتفاق افتاده یه گوشمالی ساده بودیه هشدارلاتهنوا ولاتحزنوا انتم الاعلون ان کنتم مومنین + نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 7:26 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...ادامه مطلب
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 11:44

هوالصبور

السلام علیک یااباصالح

حدیث داریم نیمی ازعقل مردم در دوستی بادیگران کامل می شود

میخواستم چیزی بنویسم پشیمون شدم

+ نوشته شده در جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 10:46 توسط مجنون  | 

چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:28

هوالصبورالسلام علیک یااباصالحبچه که بودم هرجا که بابامیرفت پابه پاش کودکانه وباشوق می دویدم اونقدر باشوق که هیچوقت نمیفهمیدم چقدر خسته میشم چون عاشق بابام بودم شبهاتی وقتی می‌خوابید مواظب نفس کشیدن هاش بودمکل زندگی روهرجابابابا راه رفتم همپاش دویدم اما ازیه جایی پاهام دردگرفت وبابا دیگه برای راه رفتن محتاج پانبود چندسال پیش روحش تو چنین شبهایی به پروازدراومدومن پاهام به زمین چسبیدچسبیدم به زمین ودوباره تنهایی دویدم کاش صدام به بابا می رسیدکه بهش بگم بابا آهسته تربرو خسته م کاش میتونستم بهش بگم یه کم صبرکن پاهام دردگرفتند نفسم بالانمیادکاش ...حالافهمیدم فقط میتونی پابه پای کسی بدویی وخسته نشی که عاشقش باشی + نوشته شده در سه شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 4:59 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...ادامه مطلب
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:28

هوالصبورالسلام علیک یااباصالحسلام باباییچقدردلم برات تنگ شد چقدربرات حرف نزدم؟!!شبهاکه چشمم به قاب عکس شما،عموجون ومادربزرگ می افته یه غم سنگین یهویی افته رودلم می خوادخفه م کنهکاش آدمهامیدونستند داشتن همدیگه چه نعمت بزرگیهوقتی یادم می افته شمانیستین حالم خیلی بدمیشه نه میتونم گریه کنم نه می تونم سوال بپرسم ونه می تونم دادبزنمتویه حالت بدی موندم کاش برام دعاکنیگاهی وقتایادبچگیم می افتم ویادترسهامدلم میخوادمثل همون وقتهابترسم وتوباشی .دلم قرص بشه که تونستیباباجون با اینکه زمستونه ولی بوی بهارمیادحتی ازلابلای درز خونه همیشه بوشوحس کرداین روزها لم برای همه تنگ شده برای زن عمو برای حیاط خونه ش برای آقافضل الله بااون شال سبزی که به د ورکمرمی بستبرای بچه هاش که درسانحه ی تصادف جونشون دادنباباخیلی گریه دارم اماکاسه ی چشمام خشکهدلم پراز درد به رزاوبهارکه فکرمیکنم دلم خیلی می سوزهدلم تنگه + نوشته شده در یکشنبه یکم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 21:37 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...ادامه مطلب
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:36

هوالصبور السلام علیک یااباصالح چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:36

هوالصبورالسلام علیک یااباصالحبا اینکه دیگه خیلی مجنون نیستم بااینکه خیلی وقتافکرمیکنم اشکهام تموم شدنداماهنوزگاهی مثل ابربهارگریه میکنم .وگریه خیلی خوبه نشون دل زنده ست.یادعموجونم که می‌افتم دلم بدجوری سوزهدیروزدوباره یه مرگ خانوادگی اتفاق افتاده بابابزرگ ومامان بزرگ خیلی جوون بانوه شون...بااینکه برادرزاده ی زن عموم بوداماخیلی احساس فامیلی می کردم باهاشون .ازبچگیم همیشه اوناروخونه ی زن عمودیدم زنعموم جونش به جونشون بسته بودخیلی خانواده ی خوبی بودندخانم آقاسجادخیلی مهربان وخواهرم بودهمیشه باروی خوش سلام واحوالپرسی می کرد.ولی بامحبت بودرفتنشون خیلی به چشمم غم بزرگی اومدمیخوام گریه نکنم امابقول دختردایی م آدم برای لباسش هم وقتی که پاره میشه یاآسیب میبینه غصه می خوره هرچندمیدونه غصه فایده ندارهبرای مامان نویسان که کارمندبودوبچه شوکمترمیدید ازدست دادنش خیلی خیلی سخته .طفلکی هم پدرومادروهم کودک دلبندش رودرآن واحدازدست داد.خدایابه همه ی ماصبربده طاقتمون تموم شدبلابگردون وامام زمان ماروبرسون + نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۲ ساعت 22:54 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...ادامه مطلب
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 14:31