خستگی ناپذیر

ساخت وبلاگ

هوالصبور

السلام علیک یااباصالح

بچه که بودم هرجا که بابامیرفت پابه پاش کودکانه وباشوق می دویدم اونقدر باشوق که هیچوقت نمیفهمیدم چقدر خسته میشم چون عاشق بابام بودم شبهاتی وقتی می‌خوابید مواظب نفس کشیدن هاش بودم

کل زندگی روهرجابابابا راه رفتم همپاش دویدم اما ازیه جایی پاهام دردگرفت وبابا دیگه برای راه رفتن محتاج پانبود چندسال پیش روحش تو چنین شبهایی به پروازدراومدومن پاهام به زمین چسبید

چسبیدم به زمین ودوباره تنهایی دویدم کاش صدام به بابا می رسیدکه بهش بگم بابا آهسته تربرو خسته م کاش میتونستم بهش بگم یه کم صبرکن پاهام دردگرفتند نفسم بالانمیاد

کاش ...

حالافهمیدم فقط میتونی پابه پای کسی بدویی وخسته نشی که عاشقش باشی

+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 4:59 توسط مجنون  | 

چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:28