برای رعنا

ساخت وبلاگ
هوالصبور السلام علیک یااباصالح وقتی دبیرستان میرفتم یه روزکه منتظربودم ماشین بگیرم بیام خونه یه دختربچه ی شیرین وزیبارودیدم شروع کردبه حرف زدن بامن .امامن حرفهاشونمی فهمیدم دستموگرفت بادست دیگه ش توی دستم نوشت "اسم من رعنا است". نگاهش کردم لبخندزدم منم توی دستش اسمم رانوشتم. رعنادلش می خواست حرف بزند امامن حرفهایش رانمی فهمیدم وقتی سوارماشین شدیم دفترم رابه اودادم رعنابرایم نوشت من کلاس اول هستم من باسوادشدم من بلدهستم بنویسم بابا بنویسم مامان ... چقدرصبورشده ام...
ما را در سایت چقدرصبورشده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : donyay1magnoon بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 18 ارديبهشت 1399 ساعت: 6:22